سفر به کوی عشق
عمیق نفس بکش؛ چشمهایت را ببند و مسافر خیال شو؛ حتى اگر نامى از تو در زمینه سپیده عمره نباشد. زود بیا و اسم بنویس.
برنده قرعهکشى هم هر که عکس آسمان در دلش بیفتد؛ هر که بتواند بىبهانه گریه کند؛ هر که بتواند بىواهمه خودش باشد.
مبلغش هم، نیایش یک شب بهتر از هزار ماه؛ سوز یک آه گرمتر از خورشید؛ شکسته یک دل سخت از سنگ.
مدت سفر هم دلخواه است. از توبه رنگین آدم و حوّا تا طلوع آفتاب میان دستان کعبه؛ حتى اگر یک روز به عمر زمین مانده باشد.
حالا نظرت چیست؟ مسافر مىشوى با ما؟
حتى اگر نامت را میان نام مسافران عمره پیچیده باشند، باز هم براى پرواز، محتاج این سفرى. باید زلال شوى؛ جریان پیدا کنى وگرنه آن سفر هم کمکى به دریا رسیدنت نمىکند. آخر بعضى از این آبگیرها بد جورى آدم را گول مىزنند.
آماده شدهاى؟ ساکت را بستهاى؟ همه چیز را چه، برداشتهاى؟ هفده شب و روز دیگر راهى مىشویم. یادت باشد هیچ تکهاى از خودت را این جا جا نگذارى. همه چیز را براى پاک و نو شدن با خودت بردار؛ مخصوصاً دلت را. مىخواهم وقتى که برگشتیم همه بفهمند میان حضور ملائک قدم زدن چه لذتى دارد. همه حس کنند با هر بار گشتن دور خانه او چقدر به او نزدیک شدهاى. باید همه بفهمند کجا بودهاى.
اسرار و معارف حج، با الهام از سخنان حکیم متأله آیتالله سیدابوالحسن رفیعى قزوینى
به کوشش محمد امین پور امینى، انتشارات بشیر اندیشه
کسى مىگفت: من در حجر اسماعیل بودم؛ حاجىاى را دیدم که پردههاى که کعبه را گرفته بود و زار زار مىگریست و این شعر را مکرر ترنم مىکرد و اشک مىریخت: «کجا روم به جز ین در گهم پناهى نیست». حال خوش او مرا نیز دگرگون ساخت.
این حکایت بخشى از کتاب اسرار و معارف حج است که با الهام از سخنان حکیمانه حضرت آیةالله سید ابوالحسن رفیعى قزوینى نگاشته شده است.
در این کتاب، گردآورنده به مسائلى همچون فلسفه حج و اسرار اعمالى مانند غسل احرام، تلبیه، لباس احرام، حقیقت رمى جمره، راز هفت سنگریزه، راز قربانى، شناخت مو، چرایى حلق و تقصیر، طواف نساء، چرایى بیتوته و راز برخى از محرمات احرام مىپردازد.
ضمناً مؤلف پیش گفتار این کتاب به زندگىنامه فقیه، فیلسوف و متکلم معاصر، حضرت آیةالله رفیعى قزوینى اشاره داشته است.
این کتاب توسط انتشارات بشیر اندیشه به چاپ رسیده است.
http://www.porseman.net/defaulte.aspx?namayesh=23